بخش دوم – قله توقعات غیرواقعی هایپ‌سایکل و ورود به دره ناامیدی

مرکز نوآوری پارسیان

مرحله اوج انتظارات (افت فراگیری)

مرحله اوج انتظارات، دومین فاز از مدل هایپ سایکل گارتنر است و به عنوان “قله توقعات غیرواقعی” شناخته می‌شود. در این نقطه، فناوری جدید به اوج توجه عمومی، سرمایه‌گذاری و انتظارات می‌رسد، اما بسیاری از این انتظارات مبتنی بر واقعیت نیستند.

ویژگیهای اصلی مرحله اوج انتظارات

الف – هیجان و تبلیغات بیش از حد:

رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و شرکت‌ها از فناوری به عنوان یک “انقلاب” یا “راه حل تمام مشکلات” یاد می‌کنند. نمونه: در دهه ۹۰ میلادی، همه از اینترنت به عنوان فناوری جادویی صحبت می کردند که تمام صنایع را دگرگون خواهد کرد که البته درست بود، اما نه به شکلی که در ابتدا تبلیغ می شد. عواقب هیجان بیش از حد:

  • ایجاد حباب‌های اقتصادی: سرمایه‌گذاری‌ در فناوری‌های نارس می‌تواند منجر به حباب‌های مالی شود که پس از شکست انتظارات، بازار را به دره ناامیدی سوق می‌دهد. بطور نمونه حباب ارزهای دیجیتال در سال 2021 که پس از آن بسیاری از پروژه‌ها ورشکسته شدند.
  • تصمیم‌گیری‌های ناکارآمد: بانک‌ها ممکن است منابع خود را صرف فناوری‌هایی کنند که هنوز آماده استفاده نیستند. برای نمونه، خرید تجهیزات کوانتومی گرانقیمت که هیچ مزیت عملیاتی واقعی ایجاد نمی‌کنند.
  • کاهش اعتماد عمومی: اگر فناوری‌ها نتوانند انتظارات غیرواقعی را برآورده کنند، مشتریان و سرمایه‌گذاران به طور کلی به فناوریهای نوین بانکداری اعتماد نخواهند کرد.

ب – سرمایه‌گذاری‌های افراطیسرمایه‌گذاران بدون تحقیق کافی، پول زیادی را صرف توسعه یا خرید فناوری می‌کنند. نمونه: در دوران حباب دات‌کام، شرکت‌های نوپای بدون درآمد، ارزش‌گذاری بالا می‌شدند.

ج – موفقیت‌های محدود و تکراریبرخی پروژه‌ها با موفقیت اولیه همراه می‌شوند، اما این موفقیت‌ها معمولاً سطحی یا محدود به نمونه‌های خاصی است. به‌طور نمونه: استفاده از هوش مصنوعی برای چت‌بات‌های ساده که پس از مدتی ناکارآمد تشخیص داده می‌شوند.

د- توقعات غیرواقع‌بینانهانتظارات از فناوری به حدی افراطی می‌شود که حتی کارشناسان هم نمی‌توانند آن را توجیه کنند. به‌طور نمونه: ادعای سال‌های اولیه که بلاک‌چین تمام مشکلات مالی و امنیتی را حل خواهد کرد.

 

دلایل رخداد مرحله اوج انتظارات

  • عدم آگاهی عمومی از محدودیت‌ها: مردم و سرمایه گذاران اغلب با جنبه‌های فنی فناوری آشنایی ندارند و به سادگی تحت تأثیر تبلیغات قرار می‌گیرند.
  • رقابت شرکت‌ها: شرکت‌ها برای جذب سرمایه و مشتری، از ادعاهای بزرگ استفاده می‌کنند.
  • ترندگرایی: انسان‌ها به دنبال جدیدترین فناوری‌ها هستند تا از رقابت عقب نمانند (ترس از دست دادن فرصت).

 

نمونه‌های واقعی

  • اینترنت در دهه نود: حباب دات‌کام که منجر به ورشکستگی هزاران شرکت شد.
  • ارزهای دیجیتال (۲۰۱۷ و ۲۰۲۱): قیمت بیت‌کوین و ارزها به اوج رسید، اما سپس به شدت کاهش یافت.
  • فناوری های فعلی در بانکداری: برخی از پروژه های بانک‌داری بدون شعبه یا پول دیجیتال مرکزی که هنوز در مراحل آزمایشی هستند، اما با ادعاهای بزرگ معرفی می شوند.

 

تأثیر مرحله اوج انتظارات بر صنعت بانکداری

در بانکداری، فناوری هایی مانند هوش مصنوعی، بلاک چین امروزه در این مرحله قرار دارند. شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران باید مراقب باشند که از سرمایه‌گذاری افراطی در پروژه های نارس خودداری کنند. به جای پیروی از هیجان، به دنبال کاربردهای عملی و اثبات شده باشند. چالش‌های فنی، حقوقی و امنیتی را جدی بگیرند. بنابراین اگر بخواهیم جمع‌بندی کنیم مرحله “افت فراگیری” شبیه به یک حباب انتظارات است که در آن همه فکر می‌کنند فناوری جدید می‌تواند همه چیز را تغییر دهد، اما واقعیت پیچیده‌تر است. این مرحله طبیعی است، اما برای جلوگیری از ضرر، باید با رویکردی واقع‌گرایانه و اطلاعات دقیق تصمیم‌گیری کرد.

مرحله دره ناامیدی و سرخوردگی

مرحله دره ناامیدی، سومین فاز از مدل هایپ‌سایکل گارتنر است و پس از «افت فراگیری» رخ می دهد.  در واقع «دره ناامیدی» یک مرحله طبیعی و ضروری در تکامل فناوری است. این مرحله نشان می‌دهد که فناوری از حباب اغراق خارج شده و وارد فاز واقع‌گرایانه می‌شود. برای صنعت بانکداری، این مرحله فرصتی برای شناسایی کاربردهای عملی و حذف ایده‌های غیرکاربردی است. موفقیت در این مرحله مستلزم تمرکز بر نوآوری‌های پایدار و همکاری با نهادهای مرتبط است.

 

دلایل رخداد مرحله دره ناامیدی

  • انتظارات غیرواقع‌بینانه: در مرحله قبل (افت فراگیری)، فناوری با اغراق‌آمیزترین ادعاها معرفی می‌شود. رسانه‌ها، شرکت‌ها و سرمایه‌گذاران، امکانات و تأثیرات فناوری را به طور نامتناسبی بزرگنمایی می‌کنند. وقتی این انتظارات با واقعیت مواجه می‌شود (که معمولاً ناکام می‌ماند)، اعتماد و علاقه عمومی سریعاً کاهش می‌یابد.
  • چالش‌های فنی و عملیاتی: بسیاری از فناوری‌های نوپا با موانع فنی غیرمنتظره مواجه می‌شوند. مثلاً هزینه‌های پیاده‌سازی بالاتر از پیش‌بینی، نقص در زیرساختهای موردنیاز و مشکلات امنیتی یا مقیاس پذیری. این چالش‌ها باعث می‌شود فناوری نتواند به سرعت و به شکل ادعایی عمل کند.
  • عدم آمادگی بازار: گاهی فناوری ازنظر فنی آماده است، اما بازار هنوز برای پذیرش آن آماده نیست. مثلاً مقاومت سنتی مشتریان یا سازمان ها در برابر تغییر، یا قوانین و مقررات نامناسب که مانع از پیاده سازی می‌شوند و یا کمبود مهارت‌های لازم برای استفاده از فناوری.
  • منفی‌نگری رسانه‌ای: پس از شکست انتظارات، رسانه‌ها و تحلیل‌گران شروع به انتقاد از فناوری می‌کنند. این منفی‌نگری به سرعت منتشر شده و باعث تشدید ناامیدی می‌شود.

 

نمونه‌های واقعی

  • ارزهای دیجیتال (مانند بیت‌کوین):  پس از اوج قیمت بیتکوین در سال ۲۰۱۷ و ۲۰۲۱، بسیاری از سرمایه‌گذاران کوچک با شوک نوسانات شدید و ممنوعیت های قانونی مواجه شدند. این امر منجر به کاهش علاقه عمومی و ورود به «دره ناامیدی» شد.
  • فناوری بلاک‌چین: در ابتدا ادعا می‌شد بلاک‌چین تمام مشکلات سیستم‌های مالی را حل خواهد کرد، اما پیچیدگی فنی، هزینه‌های بالا و مقاومت نهادهای سنتی باعث شد تا این فناوری وارد مرحله ناامیدی شود.
  • فین‌تک: شرکت‌های فین‌تک پس از سال‌های اولیه موفقیت، با چالش‌هایی مانند رقابت شدید، مقررات سخت‌گیرانه و مشکلات امنیتی مواجه شدند که منجر به کاهش سرمایه گذاری‌ها و علاقه عمومی شد.

 

نتیجه مرحله دره ناامیدی

جدا کردن واقعیت از اغراق این مرحله به عنوان یک «فیلتر» عمل می‌کند و تنها فناوری های واقعی، از آن عبور می‌کنند. سرمایه‌گذاران و شرکت‌های جدی، در این مرحله به دنبال کاربردهای عملی و واقع‌بینانه هستند.

پایه‌گذاری برای رشد پایدار: پس از این مرحله، فناوری وارد « شیب روشن‌بینی» می‌شود که در آن کاربردهای واقعی و مفید آن شناسایی می‌شود. مثلاً، هوش مصنوعی پس از سال‌های ناامیدی، امروزه به عنوان یک ابزار ضروری در بانکداری تثبیت شده است.

ثبت دیدگاه